نور چشم من ، امانت خدا

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء

نور چشم من ، امانت خدا

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء

توت فرنگی ، معجزه ، قلب


یه نقطه بود . یه نقطه کوچولو که روشن و خاموش میشد. یه نقطه وسط  یه توده به اندازه توت فرنگی. و من سرشار شدم از دیدن این نقطه و ضربان منظمش.معجزه بود. آفرینش بود... قلبی که می زد،قلب کوچولوی ما بود.


کوچولوی ما در هشت هفتگی با قلبی پر امید و در اندازه 1.72 سانتی  به ما لبخند زد و من شاد شاد و سرشار از شکرم. احساس شرمندگی میکنم. کاش بیشتر شکر بتوانم بکنم.


عجیب حسی بود . ...

همسرم هم شاد بود. قیافه پدرانه اش آرامم می کند. وقتی به من می گوید نگران نباش حواسم به شما هست.کنارتان هستم من در اوج می روم.


خدایا ممنونم از این احساس امنیت و آرامش و شادی و از تو می خواهم به هر طریقی در زندگی هرکسی اینها را سرریز کنی..


الحمدلله

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطیما یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:58 ب.ظ http://fatimapic64.blogsky.com/

سلام خانمی
الهی قربون این کوچولوی یک سانتی بشم من
امیدوارم مثل مامانای دیگه نباشی که منتظر دنیا اومدنش باشن
از تک تک لحظات بارداری و بعد از تولدش لذت ببرین

سلام گلم

فدات بشم عزیزم. راست میگی .واقعا این لحظه ها ناب و تکرار نشدنی اند.

مامان محمدین شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ق.ظ http://mohammadein.blogfa.com

عزیززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززز دلم بیا بغلممممممممممممممممممممممممممممممم

بیا ماچت کنم محکممممممممممممممممممممم

وای حست رو درک میکنم..... فکر کن اون قلب ها دو تا بودن برای ما.

اومدم محکم بغل کنی ها .دلم خیلی تنگ شده

دقیقا اون موقع همین فکر رو می کردم. اگه دوتا نقطه نورانی بود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد