اینقدر هیجان زده ام که از دیروز داشتم فکر می کردم که چه جوری اینجا بنویسم...
در طی دو روز گذشته چندین بار حرکت رو حس کردم.... نمی دونم چه جوری بگم. اولش گفتم شاید حرکات شکمی خودم باشه ولی وقتی کتاب مربوط به بارداری رو خوندم و دیدم دقیقا همون حرکت رو داره خیلی خوشحال شدم. ...حالا ممکنه یه ربع بی حرکت و بیصدا دراز بکشم تا دوباره کوچولوی ما از داخل با مشت کوچولوش بزنه به دیواره داخلی..
خدایا فعلا تا همینجا شکر و شکر و شکر....
این مدت همش وقتی میبینم بچه کوچکی در مثلا دو سالگی یا بزرگتر مشکل داره عاجزانه از خدا درخواست می کنم که بچمون همیشه سالم باشه... من بیماری میوه زندگی رو می شناسم. بیماری پاره تن رو که جلوی چشمت بزرگ بشه و با درد رشد کنه ... همه مریض ها رو شفا بده خدای مهربونم...
فردا ایشالا میرم برای سونوگرافی کامل...خیلی خیلی بیقرارم.... امیدوارم تا الان از نی نی خوب مراقبت کرده باشم...
وقتی چندتا بچه چندماهه رو دیدم که تو بغل مامانشون خوابیدن یا گریه می کنن حسابی ذوق کردم و دلم بیتاب شدن برای در آغوش کشیدن تو !
خدایا تا همین جا هم می دونم بیشتر از لیاقت من بهم لطف داشتی که اجازه دادی این لحظه های شیرینو تجربه کنم. خدایا لطفا منو برای بقیه الطاف زیبات آماده کن...
پ.ن : راستی خدایا نمی دونم ازت چه جوری تشکر کنم گره اون مشکل به طور معجزه آسایی داره از هم باز میشه... دوست دارم.
اولین باری که تکون گل پسر رو حس کردم بغض کردم و اشک تو چشمام جمع شد! خیلی حس شیرینیه. انشاالله نی نی صحیح و سلامت به دنیا بیاد و بزرگ بشه.
ممنونم گلم واقعا خوشحالم که این لحظاتو تجربه کردم.
ایشالا شما سالم و شاد باشین همیشه.
خدا رو شکررررررررررر که مشکلت حل شد...
وای دلم قنج رفت از نوشته ات.....اشالا به سلامتی دنیا بیاد و همیشه سالم باشه
عزیز دلم واقعا از ته دل آرزو میکنم که شما هم این لحظاتو تجربه کنی.ایشالا به زودی...
شما هم ایشالا سالم و شاد و پر از عشق باشی همیشه...