نور چشم من ، امانت خدا

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء

نور چشم من ، امانت خدا

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء

آفرینش



شب تولد امام رضا ما تصمیم خودمونو گرفتیم.

خیلی خیلی برام مهم بود که از قبل آمادگی کامل (تا اونجایی که میشه داشته باشیم).از شش ماه قبل.من رفتم مکه و اونجا روبروی خانه کعبه از خدا خواستم که کمک کنه و بهمون این فرصت رو بده.برگشتم و با همسرم صحبت کردم و قرارمون این شد که مسایل بین خودمون رو تا اون جایی که عقل و تواناییمون اجازه میده حل کنیم. بعدا اقدام کنیم.


یک هفته قبل از تولد امام رضا دعاها و کارهایی رو که شنیده بودیم یا خونده بودیم با آرامش انجام دادیم.البته از اول ازدواج گاهی حواسمون بود به اینکه ما یه روزی قراره یک امانتی دریافت کنیم برا همین جسته و گریخته بعضی چیزها رو رعایت میکردیم.


دیروز نهم آبان نود من با تمام وجودم جواب آزمایش رو از قبل حس کرده بودم. خودم در درونم حسی داشتم و دارم خیلی خیلی خاص. وقتی عصر رفتیم برای جواب من مطمئن بودم. ولی تند و تند صلوات می فرستادم. وقتی همسرم اومد با خنده و گریه وجود کوچولوی درونمو جشن گرفتیم. رفتیم خونه. حس خوشکلی بود.بعد آخر شب رفتیم شاهچراغ. نماز حاجت خوندم و نماز شکر و همزمان خیلی از عزیزانی که میشناختم چه مجازی و چه واقعی تو ذهنم بودن. دلم نمی خواست بیام بیرون. انگار چسبیده بودم.و کسی منو می کشید. دعای توسل و زیارت عاشورا .....نمی دونم چی بگم.یا امام الرحمه ..... یا قرة عین الرسول.... یا ابا عبدالله


ته دلم ذوق کردم که با تو امسال محرم دارم.نمازهامو با توجه بیشتری می خونم.نگاه هامو کنترل می کنم. زبان و گوش نیز.و همسرم هم همینطور.قرآن برای تو می خونم. مهرم به همه چندبرابر شده و ....وای یه کتاب میشه اگه بخوام بنویسم تو با ما چه کردی.چقدر تو پاکی که در اولین روزهای پیدایش خودت داری ما رو می کشونی بالا.



نمی دونم .هنوز برام سنگینه و خاص.وقتی خودم از این حیرت در اومدم بیشتر می نویسم.هنوز زبانم نمی چرخه چیزی بیشتر از حمد بگویم.


الحمدلله

نظرات 9 + ارسال نظر
مامان محمدین سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:33 ب.ظ http://mohammadein.blogfa.com



یعنی دهنم بی اندازه باززززززززززززززززززززززززززززز موند.

رضوان تووووووووووو مامان شدی؟

واااااااااااااااااای خدای من خیلی خوشحالم. مبارکت باشه عزیزمممممممممممممممممممممممم

برات یه بارداری بی خطر آرزو میکنم.

خدا شاهده خیلی خوشحال شدم......... خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی


وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای رضوانننننننننننننن بیا بغلمممممممممممممممممممممممممم.

الهی من دورت بگردم.


ممنووووووووووووووووووون . اون تو بغلت اومدن خیلی خیلی آرامش داشت برام.


ناگفته نمونه خودم هم همچنان دهانم باز و بازتر میشه.وای خدای من !!

ته مانده حرف های دلم (فاطیما) چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ http://fatimapic64.blogsky.com/

سلام
خونه نو مبارک
نی نی هم مبارک
دیدی من حدسم درست بود فاطمه جون
دیدی
دیدی
امیدوارم اومدن این بچه تو زندگیتون تمام مشکلات رو حل کنه و روح زندکیتونو عوض کنه

ممنون عزیز دلم. آره شما که باهوش هستی حسابی!

من همیشه میگم ازدواج و بچه برکت و خیر میارن تو زندگی .

همینکه ما تصمیم گرفتیم که بچه بیاد خیلی خیلی بعضی چیزها عوض شد و خدا کنه پایدار بمونه یا بهتر بشه.


من که فکر میکنم قدم یه موجود پاک و بیگناه برای کل دنیا برکت داره!!!!!!!!!! ایشالا از برگات همهه آدم های خوب و فرشته های معصوم زندگی شما هم پر از خیر و شادی و سلامتی بشه.

ته مانده حرف های دلم (فاطیما) چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ق.ظ http://fatimapic64.blogsky.com/

قربونت بشم خانمی
من با چشمای خودم معجزه اومدن بچه رو تو زندگی دوتا داداشام دیدم
هم روزیشو باخودش میاره
هم مهر و محبت

دقیقا

گلابتون بانو چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ب.ظ http://golabatoonbanoo.blogfa.com

وای خدای من! چه قدر خوب. مبارک باشه. انشاالله به سلامتی به دنیا بیاد و زندگیتون رو روشن تر و شیرین تر کنه.
خیی خوشحال شدم مامان رضوان.

عزیزم ممنونم.

خیلی دعام کنین . من امید دارم به لطف خدا اما برا خودم دعا کنیین که لایق باشم. هنوز باور نکردم. تا بهش فکر میکنم تمام وجودم رو یه حس خاص پر میکنه و بعد... واییییییی هم خیلی عالیه هم خیلی سخت!!

خضرایی چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:24 ب.ظ http://fakhtehf60.persianblog.ir/

مبارکه رضوان جان...مادر شدنت بی نهایت مبارک...قدر نفسهات رو از این لحظه به بعد بدون و خیلی خیلی منو دعا کن...محتاجم

ممنونم گلم. از روزی که بهم گفتی قدر نفس هاتو بدون نمی دونی چه حس خوبی پیدا کردم و چقدر سرشار شدم .ممنونم دوست خوبم.

سارا چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:12 ب.ظ http://ma3nafaronesfi.blogfa.com/

سلام رضوان جونم مبارک مامان رضوان.
راستش من از همون پستی که خصوصیش کردی فهمیدما اما بروی خودم نیاوردم
اینکه حس کنیم یکی همراهمونه هر جا میریم ...هرچی میبینیم... هرچی میخوریم... هر چی میشنویم... توش شریکه قشنگه اما مسئولیتمون رو هم زیاد میکنه باید جاهای خوب بریم حرفای خوب بزنیم غذای طاهر بخوریم چیزای خوب بشنویم ...خدایا به من و ابجی رضوانم و همه ی مامانای دنیا کمک کن امانت دار خوبی باشیم.

سلام مهربونم . ممنونم مامان سارا

نمی دونی چقدر برام این کلمه مادر ومامان سنگینه . حس و حال پیدا می کنم عجیب و خاص.

عزیزم خیلی خوشحالم که این روزها گرمای محبت تو رو در کنار خودم حس میکنم . ممنونم .

محشره و معجزه است.انسانی در درون انسانی دیگر. حتی اگر هنوز 6 میلیمتری باشد.

سارا چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:13 ب.ظ http://ma3nafaronesfi.blogfa.com/

مواظب خودت باش ابجی گلم

بووووووووووووووووووووس

مامان محمدین پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ http://mohammadein.blogfa.com

فداااااااات بشم.

ما بیشتر!

سمیه م چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ق.ظ http://toutia.blogfa.com

مبارکت باشه...انشالله حضورش مملو از خیر و برکت باشه براتون

ممنونم .ایشالا
ایشالا روزی شما گلم!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد