نور چشم من ، امانت خدا

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء

نور چشم من ، امانت خدا

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء

دعا



   یک عزیز مهربان الان تو کما هست . تو رو خدا دعا کنید برامون.

التماس دعا



من و دخترم ، زهرا خانم، این شب ها به یاد همه هستیم !

براش از همه عزیزانم و دوستانم گفتم. با هم دعا می کنیم.تا خدا به معصومیت این دستان لطیف و زیبا همه دعاها رو بپذیره ایشالا.


خنده دنیا

از هرچیزی که می خوام بنویسم دلم فوران می کند...قادر به نوشتن این همه نیستم ...کم آۀوردم رسما...

مهربانم به خاطر لطف هایت می گویم کم آوردم ها ....

ببینید...





 تو خندیدی ، من خندیدم ، بابا خندید ، همه خندیدند ، دنیا خندید...

مادر و دختر (هفته اول )

وقتی تصمیم گرفتم از اولین لحظه های مادرانه ام بنویسم شرم کردم از نگاه همیشه نگران و مهربان مادرم... تصمیم گرفتم از او و لحظه های با او بودن بنویسم ... لحظه ای که دو مادر با هم نخوابیدیم ... کنار هم صبر کردیم ، کنار هم شاد شدیم و  کنار هم تمام اون روزها را گذراندیم ...


یک روز تمام زهرا خانم تکون نخورد...هرچی آب میوه و غذا و سرم خوردم تکون نخورد ...دکتر گفت همین امشب باید بیاد... دلم خیلی آروم بود...می دیدم قلب بچه ام نا منظم میزنه ها اما نمی ترسیدم..دلم محکم شده بود. کسی دلم را محکم بسته بود !


به مامانم دیر خبر دادیم .با جاریم رفتیم بیمارستان و وقتی دکتر گفت دیگه باید عمل کنی به مامانم خبر دادیم. مامان اینا اون روز خونه خاله ام مهمون بودن. اینقدر بی تابی و گریه کرده بود که خاله ها و دایی ها همه باهاش اومدن بیمارستان !

قبل از اینکه برم اتاق عمل همسرم اومد پیشم و در گوشم گفت تو می تونی !!!! با خنده و بعد با من تا پشت در اتاق عمل اومد . نگاه اون شبش رو هیچ وقت فراموش نمی کنم.  خلاصه زهرا خانم جمعه شب ساعت 10.5به دنیا اومد و من تو همون اتاق عمل دیدمش .آخه عمل سزارین با بی حسی انجام دادم. یهو صدای گریه شنیدم و دکتر بیهوشی که بالای سرم بود ، گفت نخواب . صدای بچه تو می شنوی .... و من یهو سرشار شدم ....پر شدم. لبریز شدم. ولی یه آرامش خوبی داشتم که بهترین خواب این مدتو تو  اون یک ساعت تجربه کردم.

از اتاق عمل که اومدم بیرون اولین نفر همسرم رو دیدم و باز با نگاهش یه عالمه مهر و عشق و ارامش سرریز کرد تو وجودم...


ادامه دارد....


فعلا همین تا بعد بقیه شو بذارم.