نور چشم من ، امانت خدا

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء

نور چشم من ، امانت خدا

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء

بابا


از ابتدای بارداریم تا حالا هر روزی که رفتم خونه مامان اینا ، بابا یه لیوان آب پرتقال برام گرفته و با لبخند بهم داده.


کاش بفهمم قدر این نعمت را...




خدایا من می دونم لایق نیستم ولی کمکم کن جبران کنم.حداقل ذره ای..



نمی دونم چی بگم واقعا...اشک تو چشمام جمع میشه ..

نظرات 2 + ارسال نظر
ته مانده حرف های دلم (فاطیما) سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ق.ظ http://fatimapic64.blogsky.com/

خدا خیرش بده باباتو
انشالله که میتونی قدر این نعمتو بدونی عزیزم

دعا کن عزیزم هم برای بابا هم برای مامانم.

*پرنیان* یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:32 ب.ظ http://ghalam110.blogfa.com/

خدا حفظ کنه برات هر دوشون رو خانومی...سایه شون بالا سرت باشه

ممنون عزیزم ایشالا عزیزان شما هم سالم باشند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد