دلم ازت گرفته بود. سرد بودم و قفل. تو هم هرکار میکردی این قفل باز نمی شد...دست خودم نبود تو هم بدجور دلگیرم کردی ...
از حضرت فاطمه خواستم...تا حالا سابقه نداشت سه روز بی اعتنا بشم به همه چیز و به تو و مثله یه روح تو خونه راه برم. بی هیچ اشکی .از خودم تعجب کردم. چیزی در درونم دست و پا میزد که منو از تو دور کنه... و نخواستم و التماس کردم که اون مهر همیشگی برگرده ...هنوز کامل نشده اما داره میاد... دوباره گرم هستم .
الحمدلله
خوبه که داره برمیگرده...گرم شو و پر مهر....سردی زندگی رو بی روح میکنه و تحملش رو سخت
سعی می کنم. همسرم هم یه کم که میگذره برمیگرده فقط گاهی به قول خودش میزنه به خاکی.منم همینطور... خدا کمک کنه کمتر تو راه خاکی بریم...ما برای پرواز تلاش می کنیم...
نمیدونم چی بگم
فقط خوشحالم که داره برطرف میشه ناراحتیت
آره هی میاد و برطرف میشه
گاهی ترافیک میشه از این همه رفت و آمد 
خدا رو شکر که گرما داره برمیگرده
آره خدا رو شکر....خوبی عزیزم ؟ نی نی کی میاد؟
خدا کنه تو این گرم و سرد شدن های زود گذر اونقدر قوی و با جنبه باشم که نه بشکنم و نه ترک بردارم..